سیره معصومان (ع) این بود که در مقابل توهینکنندگان، رفتاری بزرگوارانه داشتند. پس چرا فقها برای توهینکنندگان به آن جنابان مجازات مرگ در نظر گرفتهاند؟!

آیا سلمان رشدی واقعاً توانست آیهای شبیه به قرآن بیاورد؟ چرا امام خمینی دستور به کشتن او داد؟ مگر ما مسلمان نیستیم؟ چرا به روش پیامبر و اهلبیت با کسانی که توهین میکنند برخورد نمیکنیم؟ مگر پیامبر کسی را که شکمبه شتر بر سرش ریخت، دعا نکرد؟
قرارگاه سایبری مجاهدان// در سیره پیامبر اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) گذشتهایی نسبت به اهانتکنندگان گزارش شده است، ولی این نوع رفتار، در مورد افرادی بود که از روی نادانی دست به چنین کارهایی میزدند که معمولاً رفتار بزرگمنشانه معصومان در نهایت منجر به آگاهی و پشیمانی آنها میشد. اما نسبت به کسانی که از روی آگاهی و عناد و دشمنی با اسلام و پیامبر – به صورت فردی و یا سازمانیافته – دست به رفتارهای اهانتآمیز میزنند، حکم به گونه دیگری بوده است. در این موارد اسلام و پیامبر خدا(ص)، دستور به شدت عمل داده و از مسامحه و کوتاهی در برابر آنها نهی کردهاند. نمونه آنرا میتوان در دستور پیامبر(ص) به کشتن تعداد اندکی از اینگونه افراد از اهل مکه، پیش از فتح آن دانست.[۱]
فرد مورد نظر در پرسش از راه منطق و گفتوگو و طرح شبهه به مصاف اسلام نیامد و یا حتی به عنوان نمونه سوره از خودبافتهای را که به خیال خودش مشابه قرآن بود را در معرض قضاوت عموم قرار نداد، که اگر اینگونه عمل میکرد، تا پایان عمرش نیز کمترین مجازاتی برای او در نظر گرفته نمیشد، بلکه او با احساسات بیش از یک میلیارد مسلمان بازی کرده و با انتشار کتابی با دستآویز قرار دادن برخی نقلهای ضعیف و دروغ،[۲] قرآن و اسلام و پیامبر را مورد اهانت و تمسخر قرار داده و تهمتهای ناروایی را متوجه رسول خدا(ص) و دین اسلام نمود.
این اقدام او – بویژه چون با حمایت سازمانیافته دشمنان اسلام همراه بود – بدان انجامید تا برخی از علمای بزرگ اسلامی، حکم فقهی اسلام در مورد این دسته از افراد را بیان کرده[۳] و او را مستحق مرگ بدانند.
تذکر این نکته نیز ضروری است که اگر پیامبر(ص) در مقابل توهین به خودش شکیبایی نشان میداد، این بدان معنا نیست که پیروانش نیز در برابر توهین به پیامبرشان سکوت نمایند. آری این رفتار پیامبر(ص) الگویی است که آنان در برابر افرادی که به خودشان جسارتی روا میدارند، صبر پیشه کنند.
[۱]. ر. ک: ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج ۳، ص ۹۱۸، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق؛ ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، ج ۲، ص ۴۰۹، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، بیتا.
[۲]. ر. ک: افسانه غرانیق ۱۰۵۸
[۳]. ر. ک: حکم ارتداد در اسلام ۳۱۷۵، آزادى عقیده و اعدام مرتد در اسلام ۵۳
منبع : سلام کوئست
